رسول خدا، حضرت محمد مصطفی (ص)، که نه تنها امسال، که تمامی قرون و اعصار به نام زیبایش مزین است، تنها نه در عطوفت و دلسوزی نسبت به امت خویش نمونه و سرآمد بود، بلکه در تدبیر و سیاستورزی و اداره درست جامعه نوپا و کوتاهمدت زمانه خود نیز الگویی ستودنی است. او به واقع همچون همه انبیا که برای تحقق قسط و عدالت در جامعه مأمور بودند، برای تحقق این پیام آسمانی، کوشا و با همت بود. عدالت در واژه و تعریفی خاص خلاصه شدنی نیست. دادورزی که برابری و احقاق حقوق و رفع همه انواع ظلم و ستم را جامع است، حیطهای وسیع از حیات سیاسی و اجتماعی و فردی و خصوصی را شامل است، به گونه ای که معنویت و عقلانیت با وجوه گوناگون خویش در آن گنجانده میشود.
امام علی (ع) که نماد آشنای عدالت است، در وصف عدالتورزی پیامبر میفرمایند: «سیرته القصد و سنته الرشد و کلامه الفصل و حکمه العدل؛ سیرتش میانهروی است، آیینش راه نماینده، کلامش جداکننده حق از باطل و داوریاش قرین عدالت».
نخستین اقدام اساسی در جهت تحقق عدالت اجتماعی از سوی پیامبر، تشکیل حکومت متمرکز با ساختارها و قوانین معین و مشخص بود که کارگزارانی کارآزموده اجرای آنها را به عهده داشتند. عدالت، هم در شکلگیری این بنیادها و هم در اداره و تداوم آنها تعیینکننده بود. او بنا بر آیات قرآن کریم، قانونی تنظیم کرد که در آن حقوق همه شهروندان مسلمان و غیرمسلمان جامعه در نظر گرفته شده و حدود روابطشان تعیین شده بود، به گونهای که در غالب بندهای این پیمان، حاکم بودن اصل عدالت و برابری و احترام و کرامت شهروندان به چشم میخورد.
نامگذاری سال 1385 به نام پیامبر اسلام، چه ثمری میتواند داشته باشد، جز این که سیره و منش ایشان در حکومتداری را بیش از پیش مرور کرده و در اداره جامعه به کار بریم و اگر جز این می بود که روش او و کلام او کاربردی برای ما نمیداشت، چه معنایی در معنای خاتمیت او نهفته بود؟ آن هم در دنیای نامتلاطم امروزی که انسانها بیش از هر برههای از زمان در معرض تهدیدهای روحی و روانی قرار گرفتهاند و مهمتر آن که بیش از هر زمان، تشنه عدالت و دادورزی واقعیاند و چنانکه از اخبار جهان به گوش میرسد، بر شمار گرویدگان به اسلام همچنان افزوده میشود.
از میان تحولاتی که دنیای امروز پشت سر نهاده است و آنچه بیش از همه لزوم عدالت را طلب میکند، مبحث اقلیتها و قومیتهاست که در دولتهای ملی ساکنند. اهمیت این مسأله از آن روست که بحث قومیتها از جمله تهدیدات یک دولت به شمار میرود. در اینجا، مرزی ظریف بین امنیت و عدالت ترسیم میشود که آن دو را همدوش و مکمل همدیگر قرار میدهد. آنگاه که عدل و برابری کاهش یابد، ناامنی رو به فراز مینهد. دولتها در برابر عوامل ناامنی به شیوههای گوناگونی عمل میکنند، مباحث علمی بسیار پردامنهای حول این بحث صورت گرفته است و اکنون مجال پرداختن به آنها نیست، اما توجه به یک نکته ضروری به نظر میرسد و آن این که دولتها باید در برابر عوامل ناپایدار، استراتژیهای امنیتی پایداری برگزینند.
اقلیتهای ساکن در چهارچوبههای ملی، اغلب تاریخ طولانی و بلندی از زیستن را در محل سکونت خویش تجربه کردهاند و دارای علقههای تاریخی و بومی مستحکم بوده و برای حفظ آیین و هویت خویش تلاش میکنند. آنان مادامی که حقوق و منافع خویش را در خطر نبینند، تمایلی به ناسازگاری با دیگر اقوام و دولت مرکزی ندارند، اما هر از گاهی تحت تأثیر تحولات بینالمللی، سیاستهای داخلی و نخبگان مهم و تأثیرگذار در جامعه، مطالبات جدید طلب کرده و مخاطراتی را برای دولت ایجاد میکنند.
جلوگیری از تنش میان دولت و قومیتها، نیازمند کاربست اصول گوناگونی است، اما بیش از همه، میتوان بر چند عامل تأکید نمود: نخست این که امنیت نه تنها امری عینی و ملموس، بلکه بیش از آن، ذهنی است، برای همین، باید در کنار تأمین عوامل مادی و فیزیکی انسانها که خود از بروز ناآرامیها میکاهد، به عوامل روانی آنها نیز توجه نشان داد و ارزشهای هر قومی را شناخت و احترام داشت. توجه به میراث با افتخار اقوام و بیاحترامی نکردن بدان و آگاهی از محرومیتهای آنان و تلاش در رفع آنها با اهمیت است. آگاهی از فرصتها و نقاط قوت آنها نیز منبع مهمی برای تأمین امنیت در دست دولت است.
مسأله قومیتها و اقلیتهای ساکن دولت، از عمده مسائلی است که امروزه، دولتها، به ویژه دولتهای اسلامی با آنها دست به گریبانند. چنین عاملی، علت اصلی بسیاری از ناآرامیهای عراق و پاکستان و افغانستان که همسایگان ایران هستند، به شمار میرود. ایران تاکنون از زیان این مسأله بیبهره نبوده است، اما آنچه خطر بزرگتری به شمار میرود، درگرفتن چنین نزاعهایی در ایران است. بیاعتنایی به خواستههای قومیتهای مختلف موجود در ایران و نادیده گرفتن آنها و رعایت نکردن عدالت و برابری، بزرگترین عامل و بهانه برای شعله کشیدن چنین نزاعهایی است که هرگونه بیاعتنایی و سهلانگاری دولت و سرپوش نهادن بر چنین مسائلی، شعله آن را برافروختهتر خواهد نمود.
بهانه قرار دادن سال پیامبر اعظم و شیوه دادگرانه او در رفع اختلافات قومیتی و نژادی در جامعه و تحقق وحدت میان اقشار آن، سرمایهای گرانقدر است که میتوان و باید از آن بهره برد، به ویژه که اغلب مردم ایران، مسلمان بوده و مذاهب گوناگون آن به پیامبری و عظمت شأن و مقام رسول اکرم ایمان دارند.